به گزارش مشرق، روزنامه «جوان»در یادداشتی از «کبری آسوپار»نوشت:
ما با امریکاییها در این روزهای پسابرجامی چقدر میتوانیم خوب باشیم؟ چقدر میتواند روابط برادرانه و دوستانه پیش برود؟ لابد الان تعجب کردهاید؛ ایران و امریکا و روابط دوستانه و برادرانه؟ تعجبآور و حتی خندهدار است، اما همین اتفاق دارد میافتد؛ روابط دوستانه و برادرانه بیحضور سفارتخانهها و بیوجود روابط رسمی دیپلماتیک.
رئیس کل بانک مرکزی ایران به دیدار وزیر خزانهداری امریکا میرود و گفتوگوهایی پشت درهای بسته انجام میشود. روزهای بعدش، وزرای خارجه ایران و امریکا با هم دیدار دارند و گفته میشود صحبت پیرامون برجام و اجرای آن است و در میان کارشکنیهای امریکاییها در مسیر اجرای برجام، در عکسهای یادگاری پس از این دیدار، نکته عجیبی دیده میشود؛ ظریف مقابل پرچم امریکا میایستد و جان کری مقابل پرچم ایران؛ این رفتار در عرف دیپلماتیک یعنی ما با هم خیلی کشور دوست و برادر هستیم! ما قبلتر برای تبادل برخی زندانیان امنیتی هم مذاکره کردهایم، پس از تبادل جیسون رضائیان و زندانیهایی دیگر با افرادی در امریکا، جان کری اعلام کرد که «تبادل زندانیان پس از حدود یک سال مذاکرات پنهانی انجام شد...» شش نماینده مجلس امریکا هم پیشتر با نماینده ایران در سازمان ملل دیداری محرمانه داشتند؛ ظریف هم با نمایندگانی از مجلس امریکا دیدار کرده است و... دیدارها برقرار است و روابط برقرار نیست؟!
یک روز پیادهروی اتفاقی، یک روز سر زدن ناگاه وزیر خارجه امریکا به محل اقامت هیئت ایرانی برای تسلیت به برادر رئیسجمهور به علت فوت مادر، یک روز دیپلماسی نشان دادن عکس نوههای معاونین به یکدیگر و البته کاملاً اتفاقی، روز دیگر معاون وزیر در آغوش همتای امریکاییاش است و یک روز هم وزیر خارجه کاملاً اتفاقی در مسیر رئیسجمهور امریکا قرار میگیرد و دست میدهند و... در مدل پلکانی و محافظهکاری رندانهای که دولت یازدهم برای عادیسازی روابط با ایالات متحده تعریف کرده، کاملاً ناگهانی حتی صحبت تلفنی رؤسای جمهور دو کشور هم اتفاق میافتد. یک دیپلماسی اتفاقی پیش میرود و روابط ایران و امریکا را عادیسازی میکند، بیآنکه هزینه شکستن تابوی بازگشایی سفارت را بدهد.
روزی که پای وزیر خارجه ایران به قدمزنی با وزیر خارجه امریکا باز شد، اعتراضهایی در داخل ایران بلند شد؛ معترضانی که نه مخالف تعامل با دنیا بودند و نه از حل پرونده هستهای ایران ناراضی؛ بلکه میدیدند مذاکرات هستهای میان ایران و 1+5 بهانهای شده تا تابوی رابطه با امریکا بشکند. میدیدند دانش هستهای ایران ابزار عادیسازی رابطه با دولتی قرار گرفته که از نگاه رهبران انقلاب اسلامی 57، شیطان بزرگ است و از نگاه هر بیننده بیطرفی هم دشمنیاش با ایرانیها عیان و بینیاز از استدلال است. مشکل از پیادهروی نبود؛ مشکل از پیریزی برقراری یک ارتباط بود که ذوق آن در دو طرف دیده میشد و در نهایت به جایی رسید که اکنون میشود مدعی شد ایران و امریکا گرچه حسب آنچه در عرف و قوانین بینالملل ارتباط دیپلماتیک نامیده میشود، در قطع ارتباط هستند، اما در واقع رابطه از کانالهای دیگری جز سفارتخانههای تعطیل شده، در جریان است. شاید کلام جان کربی، سخنگوی وزارت امور خارجه امریکا تصویر واقعیتری ارائه داده باشد: «ما با ایران روابط دیپلماتیک نداریم و فعلاً تنها کانال ارتباط ما، کانال دو وزیر خارجه است که کارآمدترین کانال موجود است...» جریانی که در واقع امر فراتر از کانال سفارتخانهها پیش میرود و بعید نیست کمکم به آنجایی برسد که گفته شود «وقتی ما با هم این همه خوب هستیم، چرا سفارتخانه نداشته باشیم؟!» یحتمل برخی با خود میاندیشند اگر یک دورانی کمکم آنقدر روابط بد شده که به تعطیلی سفارتخانهها و قطع روابط انجامیده، چرا امروز دورانی را نسازیم که کمکم آنقدر روابط خوب(خوب؟!) شود که به بازگشایی سفارتخانهها و برقراری روابط بینجامد؟ دولت ترجیح داده ترتیب مسیر را از «بازگشایی سفارت و ایجاد ارتباط» به «ایجاد ارتباط و بازگشایی سفارت» تغییر دهد.
ما با امریکاییها در این روزهای پسابرجامی چقدر میتوانیم خوب باشیم؟ چقدر میتواند روابط برادرانه و دوستانه پیش برود؟ لابد الان تعجب کردهاید؛ ایران و امریکا و روابط دوستانه و برادرانه؟ تعجبآور و حتی خندهدار است، اما همین اتفاق دارد میافتد؛ روابط دوستانه و برادرانه بیحضور سفارتخانهها و بیوجود روابط رسمی دیپلماتیک.
رئیس کل بانک مرکزی ایران به دیدار وزیر خزانهداری امریکا میرود و گفتوگوهایی پشت درهای بسته انجام میشود. روزهای بعدش، وزرای خارجه ایران و امریکا با هم دیدار دارند و گفته میشود صحبت پیرامون برجام و اجرای آن است و در میان کارشکنیهای امریکاییها در مسیر اجرای برجام، در عکسهای یادگاری پس از این دیدار، نکته عجیبی دیده میشود؛ ظریف مقابل پرچم امریکا میایستد و جان کری مقابل پرچم ایران؛ این رفتار در عرف دیپلماتیک یعنی ما با هم خیلی کشور دوست و برادر هستیم! ما قبلتر برای تبادل برخی زندانیان امنیتی هم مذاکره کردهایم، پس از تبادل جیسون رضائیان و زندانیهایی دیگر با افرادی در امریکا، جان کری اعلام کرد که «تبادل زندانیان پس از حدود یک سال مذاکرات پنهانی انجام شد...» شش نماینده مجلس امریکا هم پیشتر با نماینده ایران در سازمان ملل دیداری محرمانه داشتند؛ ظریف هم با نمایندگانی از مجلس امریکا دیدار کرده است و... دیدارها برقرار است و روابط برقرار نیست؟!
یک روز پیادهروی اتفاقی، یک روز سر زدن ناگاه وزیر خارجه امریکا به محل اقامت هیئت ایرانی برای تسلیت به برادر رئیسجمهور به علت فوت مادر، یک روز دیپلماسی نشان دادن عکس نوههای معاونین به یکدیگر و البته کاملاً اتفاقی، روز دیگر معاون وزیر در آغوش همتای امریکاییاش است و یک روز هم وزیر خارجه کاملاً اتفاقی در مسیر رئیسجمهور امریکا قرار میگیرد و دست میدهند و... در مدل پلکانی و محافظهکاری رندانهای که دولت یازدهم برای عادیسازی روابط با ایالات متحده تعریف کرده، کاملاً ناگهانی حتی صحبت تلفنی رؤسای جمهور دو کشور هم اتفاق میافتد. یک دیپلماسی اتفاقی پیش میرود و روابط ایران و امریکا را عادیسازی میکند، بیآنکه هزینه شکستن تابوی بازگشایی سفارت را بدهد.
روزی که پای وزیر خارجه ایران به قدمزنی با وزیر خارجه امریکا باز شد، اعتراضهایی در داخل ایران بلند شد؛ معترضانی که نه مخالف تعامل با دنیا بودند و نه از حل پرونده هستهای ایران ناراضی؛ بلکه میدیدند مذاکرات هستهای میان ایران و 1+5 بهانهای شده تا تابوی رابطه با امریکا بشکند. میدیدند دانش هستهای ایران ابزار عادیسازی رابطه با دولتی قرار گرفته که از نگاه رهبران انقلاب اسلامی 57، شیطان بزرگ است و از نگاه هر بیننده بیطرفی هم دشمنیاش با ایرانیها عیان و بینیاز از استدلال است. مشکل از پیادهروی نبود؛ مشکل از پیریزی برقراری یک ارتباط بود که ذوق آن در دو طرف دیده میشد و در نهایت به جایی رسید که اکنون میشود مدعی شد ایران و امریکا گرچه حسب آنچه در عرف و قوانین بینالملل ارتباط دیپلماتیک نامیده میشود، در قطع ارتباط هستند، اما در واقع رابطه از کانالهای دیگری جز سفارتخانههای تعطیل شده، در جریان است. شاید کلام جان کربی، سخنگوی وزارت امور خارجه امریکا تصویر واقعیتری ارائه داده باشد: «ما با ایران روابط دیپلماتیک نداریم و فعلاً تنها کانال ارتباط ما، کانال دو وزیر خارجه است که کارآمدترین کانال موجود است...» جریانی که در واقع امر فراتر از کانال سفارتخانهها پیش میرود و بعید نیست کمکم به آنجایی برسد که گفته شود «وقتی ما با هم این همه خوب هستیم، چرا سفارتخانه نداشته باشیم؟!» یحتمل برخی با خود میاندیشند اگر یک دورانی کمکم آنقدر روابط بد شده که به تعطیلی سفارتخانهها و قطع روابط انجامیده، چرا امروز دورانی را نسازیم که کمکم آنقدر روابط خوب(خوب؟!) شود که به بازگشایی سفارتخانهها و برقراری روابط بینجامد؟ دولت ترجیح داده ترتیب مسیر را از «بازگشایی سفارت و ایجاد ارتباط» به «ایجاد ارتباط و بازگشایی سفارت» تغییر دهد.